تئاتر مقاومت و بیداری اسلامی در ایران
به نام خدا
تئاتر مقاومت و بیداری اسلامی در کشور ایران
ما روایتگر جنگ در صحنه ایم. جنگ نه ..... دفاع مقدّس. دفاع در مقابل هواها و هوسها از فطرتی خداجو و خداخواه. و شهید، فاتح مطلق صحنه است. اینجا سخن از پرواز است.
براي پرداختن به چگونگي اجراي تئاتر دفاع مقدس، لازم است تا اول ويژگي هاي اين تئاتر را با مقایسه ی اجمالی بیداری اسلامی در کشورمان ایران، يادآور شويم.
تئاتردفاع مقدس، پرداختي دراماتيك به مقوله جنگ ـ ايران و عراق ـ از منظر دفاع مقدس است كه به ويژگي هاي ارزشي و اعتقادي جنگ 8 ساله در دوران جنگ و يا بعد آن مي پردازد.
در پرداخت موضوعي و الگوهاي داستاني در تئاتر دفاع مقدس معمولا موارد ذيل در ابتدا مورد توجه نمايشنامه نويس و در ادامه، چگونگي تصوير صحنه اي آن مورد نظر كارگردان قرار خواهد گرفت:
مورد توجه قرار دادن و تجليل از صبر و شكيبايي همسران و مادران شهداء و جانبازان.
تغيير نگرش و تحول افراد (سربازان و يا افراد عادي) تحت تاثير محيط و فرهنگ جبهه در زمان جنگ و يا در دوران اسارت.
پرداختن به شجاعت ها و ويژگي هاي اخلاقي، كاري و اعتقادي فرماندهان و افراد شاخص در دوران جنگ كه شايد در حال حاضر شهيد باشند (الگو سازي).
تاكيد بر لزوم و ارزش دفاع در برابر تهاجم و تقويت حس غرور و سربلندي به پاس 8 سال دفاع از خاك، ناموس و اعتقادات به جاي پشيماني از چرايي جنگ (فراتر از نگاه ملي و از ديدگاه ديني)
نقش كمك هاي غيبي و باورهاي مذهبي در پيروزي رزمندگان (ارتباط با خدا)
ترويج فرهنگ ظلم ستيزي، شهادت طلبي، ايثار و اهميت جايگاه و ارزش مقام شهيد
نقش و تاثير شهداء در زندگي امروز
محكوم كردن تجاوز عراق با پرداختن به تغيير نگرش و تحول سربازان و درجه داران عراقي تحت تاثير باورهاي ارزشي، اخلاقي و اعتقادي رزمندگان ايراني. و...
مسلما با كنكاش بيشتر مي توان الگوهاي داستاني و ويژگي هاي ديگري را نيز در تئاتر دفاع مقدس مطرح كرد و به موارد فوق افزود ولي در كل آنچه اهميت دارد اين است كه در تئاتر دفاع مقدس حتي اگر چالش و يا انتقادي نيز مطرح شود در نهايت بايد حس مثبتي به تماشاگر منتقل شود. البته در اينجا يك آسيب جدي وجود دارد كه معمولا تئاتر دفاع مقدس نيز از آن رنج مي برد و آن شعارزدگي و سفارشي شدن اين نوع تئاتر است كه معمولا بخاطر يكسونگري صرف، عدم تعادل در شخصيت پردازي و اغراق بوجود مي آيد.
برکسی پوشیده نیست که مهمترین جوهره وجودی تئاتر مقاومت عنصر پایداری در اینگونه تئاترهاست؛ عنصری که در بسیاری از فرهنگها خصوصا در نگاه ملت های آزادیخواه جلوه ای مقدس دارد و نگارندگان اینگونه نمایش ها عنصر پایداری را مضمون و " تم " اصلی کار خود می دانند. جایگاه هنر در جوامع انسانی به سبب برخورداری از خصلتهای ویژه و ابعاد گسترده آن از جمله والاترین و انسانیترین جایگاه هاست. از گذشته تا حال و در دنیای "دراما " یا همان تئاتر حرکت، پویایی و همدلی در کنار هم منجر به خلق هنری شده اند که ره آوردش دریچهای است به سوی روشنی و حقیقت.
تئاتر، بازنمایی حقیقت و بیداری ذهن مخاطب و تاثیرگذار بر روح و روان انسانهاست و همین عنصر، تاثیر گذار مستقیم بر روح و جان انسان است که به عنوان مهمترین وجوه متمایز کننده هنر نمایش از دیگر هنرها مطرح است.
اما در این بین و در نمایش های ایرانی از همان ابتدای حرکت اولیه، بنا برعنصر روایتگری است؛ روایت پهلوانی، شخصیت هایی با خصلت پهلوانان و قهرمانی انسانهایی با خصوصیات قهرمانان.
این روایت، گاه به شکل نقل و نقالی، گاه در قالب پرده و پردهخوانی یا شیوههای دیگر اجرای نمایش ایرانی تا به امروز ادامه داشته اند.
حکایتی زیبا از مقاومت مثال زدنی فرزندان اسلام در برابر دشمن سرا پا مسلح، رخداد بزرگیست که همواره در حافظه تاریخی ایران باقی خواهد ماند. لحظاتی که اشکهای شوق مردان و زنانی که آن لحظه پرشکوه را دیده اند را می توان با دراماتیک ترین لحظهها برای مخاطبان تئاتر تبدیل کرد و بر صحنه تئاتر جان بخشید.
اما جایگزین کردن و استفاده از لفظ تئاتر مقاومت برای بیداری اسلامی به جای تئاتر دفاع مقدس مسئولیت ما را سنگینتر و هدفمان را مقدس تر میکند.
این جایگزینی به معنای آن است که باید نگاهی فراتر از مرزهای جغرافیایی به این گونهی نمایشی داشته باشیم.
وقتی از تئاتر مقاومت و بیداری اسلامی سخن میگوییم، نباید فقط در چهارچوب کشورمان به این مقوله بپردازیم بلکه باید دستاوردهای مقاومت را در سراسر جهان مورد توجه قرار داد.
هنرمندان دیگر کشورها توانستهاند در زمینهی تولید آثار هنری مربوط به جنگهای خود به تکامل برسند، ولی متاسفانه تا کنون آثار هنری ما آنگونه که باید و شاید عظمت این پدیده را به تصویر نکشیدهاند و هنرمندان ما هنوز نتوانستهاند دربارهی ابعاد گوناگون این اتفاق بزرگ حق مطلب را ادا کنند. و اگر توجه لازم به این مقوله در آثار هنری ما نشود، چرایی آن در ذهن جهانیان پدید خواهد آمد.
این انتظار از متولّیان می رود تا در این عرصه با ریز بینی و حساسیت، اقدام به برنامه ریزی نمایند.
باید درحوزه ی تئاتر مقاومت حمایت بیشتری از فعالان این عرصه انجام گیرد و در همین راستا از همهی نویسندگان و کسانی که به طور جدی در این عرصه فعالیت میکنند پشتیبانی شود.
مدیران هنری و هنرمندان ظرف سال های گذشته این همت را به خرج دادهاند که یاد و خاطره شهیدان را گرامی دارند، امّا حرف بیش از عمل بوده. و هنر این شرافت را دارد که یادآوری کند که اگر باوری وجود دارد باید خلاقیتی پشت آن نهفته باشد و اوقات آینده، مثل بیست و چهار سال گذشته، به بطالت نگذرد.
جوهره تئاتر مقاومت، ایستادگی و پایداریست که با سرشت الهی و معنوی انسان رابطهای مستقیم دارد و این اصلی ثابت شده است که انسان زمانی حقیقت و منزلت خویش را باز مییابد که بتواند در برابر هواهای نفسانی، تهاجمات گوناگون و هرگونه پلیدی و پلشتی ایستادگی کند.
آدمی پیوسته و مدام در معرض خطر و حوادث است. این جبهه، گاه مرزهای جغرافیایی را به مخاطره میافکند و گاه دنیای بیکران و سرزمین لایتناهی روح و جهان را مورد تهاجم و سرکشیهای بیامان خود قرار میدهد.
تئاتر مقاومت نیز چون عرصه زندگی، صحنه تضاد میان دو نیرو را نشان میدهد. نمایش آوردگاه تاریخ حوادث بیشمار انسانی و فجایع از یکسو و سربلندی و افتخارهای بیداری اسلامی از سوی دیگر.
تئاتر مقاومت افشاگری علیه باطل و نشان دادن تمایز بین جنگ تدافعی و جنگ تجاوزکارانه است.
این گونه ی نمایشی با تجربههای غنی خود سعی دارد تا همنفس با تماشاگران به زبان انسانی خود، جوامع بشری، تاریخی و حقایق را مورد بررسی قرار داده و قدرتطلبیها و تجاوزگریها را به باد انتقاد و استهزاء بگیرد.
تئاتر مقاومت انفجار، اکشن و مرگ و حتی شهادت نیست، بلکه تصویر کردن ارزشها و شاخصههای مقاومت است.
پدیدهای مثل تئاتر هرگز ایستا نیست. در طول زمان تغییر و تحولاتی که برای انسان رخ داده به تناسب موقعیتهای مختلف، شکل خاص خود را پیدا میکند و یک نمونه و الگو و شاخص تئاتر در همه جای دنیا یک پاسخ را نمیدهد و هر قوم و ملتی به تناسب فرهنگ ملی باید تئاتر خودش را داشته باشد.
تئاتر در جامعه ایران یک عنصر وارداتی و حاصل رویکرد جامعه از سنت به مدرنیته بوده است، بنابراین برای شناخت علایق فرهنگی باید از طریق پژوهش عمل کرد؛ که متأسّفانه متولّیان هنر نمایش بودجه ای شایسته برای تئاتر، خصوصاً تئاتر مقاومت در نظر نگرفته اند. ما نه تنها در حوزه علوم به پژوهش نیاز داریم، بلکه برای هماهنگی با فرهنگ جهانی در حوزه فرهنگ و هنر هم شدیداً محتاج پژوهش هستیم.
درباره نقش پژوهش در تئاتر مقاومت باید توجّه داشته باشیم که وقتی صحبت از تئاتر مقاومت میشود به طور طبیعی بحث تئاتر دفاع مقدس پیش میآید و ما اکنون یک دوران طولانی را از جنگی که به کشورمان تحمیل شده گذراندهایم. حال میتوانیم با برخورد و رویکرد تازهای، عمق مسائل و ماجراها و ارزشهای مربوط به دوران دفاع مقدس را بشناسیم و بشناسانیم.
در نمایشنامه (خاموشی دریا) اثر "رکور" ما تاثیر هجوم آلمانها به فرانسه و اشغال این کشور و مقاومت ملت فرانسه را میبینیم. در این اثر نمایشی، مقاومت فرهنگی و بدون خشونت مردم فرانسه به زیبایی ترسیم شده و با دقت نظر فرهنگ یک ملت بیان شده است.
از همین رویکرد آرش هم اسطوره ی مقاومت به حساب میآید و می بینیم که این اسطوره را هنرمندان زیادی در تئاتر معاصر، کار کرده و مقاومت را تصویر نمودهاند.
تئاتر مجمع هنرها بوده است، بیمدد شعبده و بیشائبه فنآوریهای اغواگر. و جلوههای ویژه فاقد القاء باور. هنری که به یاری همنفسی، همذات پنداری میآورد و تأثیری سرشار از ماندگاری میگذارد.
به قوت حسی که انتقال میدهد بر تشنگان درد، آنچنان از آبشخور معرفت، شراب طهور زلال میدهد که این تعبیر را از سرچشمه کلام ولایت امت و روح کرامت ملت، جاری نمود که فرمود: "تئاتر در جمهوری اسلامی اصالت والای خود را در بیان دردها و بازگویی قصه مظلومیت بشریت در بند، مییابد".
و چون این مسیر به تئاتر مقاومت میرسد نفیر تعهد با فریاد تعبد درهم میآمیزد، تا سفیر جادههای تعالی گردد و مژدهی اهدافی خدایی.
و همین امر است که امام راحل فرمودند: "ساختن تئاتری که مطابق با موازین انسانی و اسلامی باشد، زحمت دارد".
حال از مسئولین باید پرسید که کلمه ی زحمت را می فهمند؟ اگر پشتوانه مادی و معنوی نباشد چطور می توان حتی آماده ی زحمت کشیدن شد؟ حرف، پشت تریبون یا درهای بسته تا عمل روی صحنه، فاصله ای بس طولانی دارد. کاهش تعداد نمایشها با موضوع دفاع مقدّس، معضل امروز تئاتر ایران است و ما را از بیداری اسلامی به معنای حقیقی کلمه دور می کند و متأسفانه این سیر نزولی ادامه دارد. در این میان بیشتر افرادی هم که آثار نمایشی دفاع مقدسی تولید میکنند به حق یا ناحق معمولا به سفارشی کار کردن متهم میشوند. شاید به این خاطر که بیشتر آثار نگاهی یکسان به این مقوله دارند و از ریتمی ثابت رنج میبرند. به استثناء بعضی از آثار که نگاهی متفاوت به جنگ و دفاع مقدس داشتهاند و دقیقا همین آثار هم هستند که با استقبال هنرمندان و مخاطبان روبهرو میشوند. شاید بتوان گفت دعوای قدیمی دستهبندی هنرها در قالبهای جدید معناگرا، دینی و دفاع مقدس و ... علاوه بر اینکه روح تولید آثار هنری را تحت الشّعاع قرار میدهد به نوعی به سفارشیسازی و جشنوارهایسازی نیز منتهی میشود.
چرا نگاه عدهای خاص حاکم بر اندیشه همه هنرمندان است؟ پدیده جنگ و دفاع مقدس ابعاد گوناگونی دارد و بر روی انسانهای مختلف تأثیرات متفاوتی به جای میگذارد. اگر قرار باشد همه این تفاوتها از یک فیلتر رسمی رد شود و ما در نمایشهایمان فقط آدمهای تشریفاتی و شعاری داشته باشیم، هم مخاطب این موضوع کم میشود و هم نویسنده و کارگردان؛ بنابراین میزان تولید این آثار پائین میآید. ما باید نگاه مبنایی به این موضوع گسترده داشته باشیم و خروجی را نگاه کنیم. شما ببینید در طول این سالها چند اثر نمایشی دفاع مقدس داشتهایم که بیشتر از یک ماه اجرا رفته باشد؟ مشکل اینجاست که متولیان این امر و مسئولان هنرهای نمایشی، دریافت شخصی خودشان را درست ترین فهم میدانند و این تأمل را قائل نیستند که دیگران هم میتوانند فهم متفاوت و تازهای از این مسأله داشته باشند. وقتی در همه ابعاد خط قرمز اینقدر زیاد میشود، موضوع دچار مشکل می گردد.
آیا ما میتوانیم ادعا کنیم در این بیست و چهار سال، حدّاقلّ 24 اثر تولید شدهاند که حرفی برای گفتن داشته باشند و بدون پشتوانه ی دولتی هم بتوانند مخاطب جذب کنند و خوب بفروشند؟ متأسفانه پاسخ منفیست. در حالیکه در سینما چنین ادعایی را میتوانیم داشته باشیم. چون در سینما این مجوز وجود دارد که برداشتهای متفاوت از مقوله ی جنگ و دفاع مقدس عیان شود و دربارهاش با دیدگاههای مختلف فیلم ساخته شود. در تئاتر به غیر از تعدادی انگشت شمار، کسی را نمیبینید که خلاقانه فکر کند و آثار خوبی داشته باشد که هنرمندان را راضی و مخاطب را جذب کند.
آیا هنرمندان، دیگر انگیزهای برای ساخت آثار جنگی و دفاع مقدسی ندارند؟ به نظر من هنرمندان انگیزه دارند، اما خط قرمز زیاد است. افرادی که در سِمَتهای مختلف مسئولیت دارند نوعی نگاه بسیار محدود دارند که شامل بخش بسیار کوچکی از جنگ میشود و این افراد به دیگران فرمان میدهند و بخشنامه میفرستند که تئاتر جنگی حتماً باید همان ویژگیهایی را داشته باشد که در آن نگاه محدود میگنجد. به نظر من باید بگذاریم هم مسئولین و هم هنرمندان دریافتهای خودشان را از موضوع دفاع مقدس و جنگ داشته باشند.
مقوله جنگ و حتی دفاع، گسترهای بسیار بزرگتر دارد و تمام کشورهایی که به نوعی با جنگ در ارتباط بودند، آثار خوب نمایشی در این زمینه داشتهاند و حتی کشورهایی هم که به طور مستقیم درگیر جنگ و دفاع نبودهاند به جنگ در دیگر کشورها پرداخته و آثاری در این ارتباط تولید کردهاند.
بیشتر کشورهای آمریکایی و اروپایی و آسیایی درگیر جنگ بودهاند و نمایشنامههایی را در این زمینه به صحنه بردهاند. ما حتی نمایشنامههایی داریم که به جنگهای یونان باستان مربوط میشود. اگر دنبال موفقیتیم، باید هر مفهومی که حول محور جنگ است و هر نوع دفاع شرافتمندانهای که در طول تاریخ وجود داشته را در نظر بگیریم و وارد این مقوله کنیم.
متأسفانه، مسئولین، هنوز نگاه بیلانی به دفاع مقدس و هنرهای مرتبط با آن دارند. ضمناً خطوط قرمز بهانهای برای عدم خلاقیت است و هنرمند را از بیداری واقعی دور می کند.
ما نباید فقط به فکر حفظ مفاهیم تکراری و کلیشهای هشت سال دفاع مقدس باشیم؛ تماشاگر امروز دنبال سوژهها و موضوعات سرگرم کننده و جذاب است بنابراین ما باید در پی راههایی باشیم که مخاطب تمایل پیدا کند این حوزه را مرور کند.
مسلم است كه همواره ظرف و مظروف رابطه اي مستقيم با هم دارند و معمولا اين محتواست كه سبك و چگونگي اجراء را با توجه به ديدگاه و تحليل كارگردان مشخص مي كند و نمي توان يك فرم واحد را براي اجراي تئاتر دفاع مقدس مطرح كرد. به اعتقاد من و بر خلاف نظر برخي، تئاتر دفاع مقدس يك ژانر و گونه نمايشي نيست بلكه يك نمايش با موضوع دفاع مقدس مي تواند در ژانرها (كمدي، تراژدي و...) و همچنين سبك هاي متفاوتي (رئاليسم، سورئاليسم و...) اجراء شود و به نظر مي رسد با توجه به محتواي ارزشي تئاتر دفاع مقدس، استفاده از برخي سبك ها تاثير بيشتري خواهند داشت.
در اينجا بايد يادآور شد آثار نمايشي در زمينه تئاتر جنگ در جهان، تحت تاثير نگاه فلسفي و ايدئولوژيك صاحبان انديشه شكل گرفته است. به عنوان مثال فرانسه بعد از جنگ، محلي مي شود براي جدال فلسفي اگزيستانسياليسم كه مي خواهد درباره جدايي از ريشه هاي متافيزيكي و متعالي تاريخش پرسش كند. فلسفه اي كه خيلي قبل تر از جنگ جهاني دوم و توسط نيچه و هايدگر مباني اش ريخته شده بود ولي پذيرش عمومي آن و فراگير شدنش در ادبيات به دهه 1940 و 1950 باز مي گردد.
حال بايد پرسيد با توجه به تفاوت ماهوي جنگ هشت ساله ايران و عراق که مردم را به مسائل سیاسی و دینی آگاه ساخت و بیداری اسلامی را رواج داد؛ با نمونه هاي غربي آن چه سبك و يا سبك هايي تناسب بهتري با اجراي تئاتر دفاع مقدس دارد و مي تواند آن را به شكل بهتري نشان دهد؟ از آنجايي كه تئاتر دفاع مقدس به ارزش ها مي پردازد و قهرمان در تئاتر دفاع مقدس معمولا با ماوراء (خدا) ارتباط مي گيرد و از او كمك مي خواهد بايد ديد چه سبكي امكان بهتري براي انتقال اين حس بوجود مي آورد. سربازي را در نظر بگيريد كه پس از يك مبارزه سخت تمام همرزمانش را از دست داده و حالا با مهماتي اندك در مقابل سپاهي بزرگ قرار گرفته است. اين سرباز وقتي كه به عنوان يك قهرمان در ساختار درام كلاسيك غربي قرار مي گيرد احتمالاً بر اساس توجيه علت و معلولي و نيازهاي منطقي تفسير مي شود، شرايط زنده ماندن را بررسي مي كند و چون خود و سلاحش را در برابر وضع موجود ناتوان مي بيند تن به اسارت مي دهد و... اما قهرمان در نمايشنامه دفاع مقدس گاهي منطق علت و معلولي را كنار مي گذارد و بر اساس دركي حكمي و شهودي عمل مي كند. تصميمي كه اين قهرمان در آن لحظه مي گيرد مبتني بر شرايط حاكم و مقتضيات موجود نيست بلكه وابسته به يك تفكر خاص است. تفكري كه ريشه در ارزشها و باورهاي ديني دارد و شايد درك آن براي بسياري قابل هضم نباشد. حتي شايد اين قهرمان نارنجك ها را به كمر ببندد و خودش را زير تانك دشمن بيندازد. هدف و انگيزه در اين دو قهرمان (قهرمان كلاسيك غربي و قهرمان دفاع مقدس) متفاوت است. شهادت در تفكر قهرمان دفاع مقدس، نوعي پيروزي است در حالي كه قهرمان تئاتر جنگ (در كلاسيك غربي) پيروزي را به واسطه وجه علي و معلولي آن تفسير مي كند. اين قهرمان در شرايطي پيروز خواهد شد كه بتواند بر اساس هدفش (پس گرفتن خاك، اجراي فرمان نظامي و...) نيروهاي متضاد (ضد قهرمان) را شكست دهد. به خاطر نوع جهان بيني، معناي پيروزي براي اين دو قهرمان كاملاً متفاوت است پس اعمال و رفتار آنها نيز تفاوت خواهد داشت. وقتي در تفكر دفاع مقدس مي گوييم: شهادت، پيروزيست و يا ما مكلف به وظيفه هستيم و نه حصول نتيجه و.... يعني از ديدگاه مادي فاصله گرفته ايم.
در منطق رئاليسمي هيچگاه يك گروه چند نفره با يك گردان مبارزه نمي كند چون نتيجه عقلي آن شكست است ولي در باور اسلامی رزمندگان: اولا خدا با مؤمنين است، ثانيا اگر پيروزي ظاهري هم حاصل نشود شهادت در راه خدا باز هم پيروزي محسوب مي شود و ارزشي بس والا دارد. (البته اين به معناي بي خردي در باور ديني نيست بلكه رزمندگان در شرايطي دست به اين كار مي زنند كه احساس مي شود انجام اين كار لازم و ضروريست و آنگاه از خدا نصرت مي طلبند) از اين قبيل مثال ها بسيار وجود دارد كه در تئاتر دفاع مقدس به آن پرداخته مي شود. بايد ديد حال كه چنين تفاوت هايي وجود دارد چگونه بايد مفاهيم دفاع مقدس را به گونه اي باور پذير اجراء و به تماشاگران منتقل نمود؟ مسلّماً در چنين فضايي، واقع گرايي در لحظاتي ناكارآمد تلقّي مي شود و چون نمي توان بر اساس معيارهاي رئاليستی اين پديده ها را تفسير كرد، در صحنه پردازي و بازي رئاليستي كمك خواستن از خدا و ارتباط با ماوراء ـ به عنوان مثال در شرايط قبل از حمله ـ در اشكالي صوري و ساده مثل دعا خواندن و راز و نياز (از لحاظ اجرايي) تصوير مي شود كه ممكن است نه تنها به باور پذيري تماشاگر كمك نكند بلكه اثر را تا سطح شعارزدگي و تظاهرنمايي تنزل دهد. در سينما اكثر فيلم هاي موفق در اين زمينه حداقل براي لحظاتي از واقع گرايي فاصله گرفته اند و به كمك ابزار سينمايي فضايي متفاوت (معني گرا) را بوجود آورده اند. (مانند فيلم هاي ديده بان اثر ابراهيم حاتمي كيا، حماسه مجنون اثر جمال شورجه، هيوا به كارگرداني رسول ملا قلي پور و... ). به نظر مي رسد در تئاتر دفاع مقدس نيز بايد علاوه بر رئاليسم صحنه اي از سبك هاي ديگري مثل سورئاليسم (فرا واقعي) و يا سمبوليسم (نماد گرايي) و حتي اكسپرسيونيسم (با تكيه بر خواب و رؤيا براي به تصوير در آوردن شهود و روياي صادقه) و... كمك گرفت. همچنين گاهي اوقات استفاده از تئاتر مولتي مديا (چند رسانه اي) و يا تئاتر مستند نيز مي تواند راه گشا باشد و منظور و هدف گروه اجرايي را در شكلي مناسب تر منتقل كند.
شايد مروري بر سبكهای مناسب در اجراي تئاتر دفاع مقدس و بيان كاركرد آنها تا حدودي ما را به هدف نزديك تر كند. البته قبل از آن ذكر اين نكته ضروري است كه تئاتر زائيده غرب است و آبشخور تمام مكاتب و سبك هاي موجود نيز در غرب است. مسلما وقتي از سورئاليسم، اكسپرسيونيسم و... سخن مي گوييم بايد به فلسفه پيدايش، علل ظهور اين مكاتب، ويژگي ها، اهداف، آثار و سردمدارانش نيز توجه كرد. شايد با مطالعه پيشينه مثلا سبك سورئاليسم اين سؤال براي خواننده مطرح شود كه چگونه چنين سبكي در اجراي تئاتردفاع مقدس ـ با آن ويژگي هايي كه بدانها اشاره شد ـ کاربرد دارد؟
در اينجا بايد گفت اوّلاً: تأكيد ما در سبك هاي اجراييست و نه الزاماً بخش ادبي آن، سورئاليسم در ادبيات ـ نمايشي ـ به گونه اي ظاهر مي شود و در اجراء، ويژگي هاي خودش را دارد. (البته همان طور كه گفته شد محتوا و قالب با هم رابطه دارند)
دوّماً: قرار نيست وقتي از سورئاليسم سخن مي گوييم تمام عناصر آن مو به مو اجراء شود بلكه هدف استفاده صحيح خلاقه و كارآمد از ويژگي هايي است كه براي رسيدن به هدف، ما را كمك مي كند. شايد در اجراي نمايش و با توجه به شرايط ، تلفيقي از چند سبك به كار گرفته شود و اين امر ميسر نمي شود مگر با شناخت دقيق و استفاده خلاقه از آنها. وقتي در يك اجراي رئاليسم قهرمان نمايش خواب ببيند و آن خواب براي تماشاگران بازسازي شود ـ و البته خوابي تخيلي باشد ـ آيا آن خواب هم واقعيست و يا امري ذهني با ويژگي هاي خودش است؟ پس در چنين زماني و به شرط لزوم ما از مكاتب ديگر كمك مي گيريم تا به هدف خود و انتقال بهتر مفاهيم برسيم.
پس از شناخت و حصول معرفت لازم توسّط هنرمند، چند نکته و مانع را باید سپری کنیم. با چند سؤال می توان آغاز کرد:
کسانی که مایلند در این راه اقدامی کنند چقدر مورد استقبال مسئولان قرار می گیرند؟
نهادهای مسئول چقدر از این عزیزان در این عرصه تاکنون حمایت کرده و میکنند؟
آیا مشکل اصلي تئاتر دفاعمقدس، فقط ادبيات نمايشي است؟
آیا تئاتر دفاع مقدس به نگاه جدي و نو نياز دارد؟
آیا يكي از عمده معضلات و مشكلات تئاتر دفاع مقدس، بهاء ندادن و كمرنگ بودن عنصر جذابيت نیست؟
يكي از مؤلفه ها يا تار و پود جذّابيت، سرگرميست؛ مقوله اي كه به نظر گروهي از هنرمندان، پرداخت بيش از حد به آن باعث ابتذال و سخيف شدن اثر هنري خواهد شد.
اما شايد عادلانه ترين نظر در اين زمينه اين باشد كه بشر هنر را ابداع كرد تا سرگرم شود و اگر قرار است پيام ارزشي، فلسفي، اخلاقي، عميق، تاثير گذار و.... در قالب تئاتر ارائه شود حتماً بايستي به كسوت مقولۀ سرگرمي آراسته شود.
هنرمند نسبت به مخاطبش دين گزافي را به گردن دارد كه بايستي آن را با اثر هنري خود ادا كند و آن سرگرميست. لذت، وضعيتي از هستي است. محصول آن چيزي كه ياد مي گيرید و تجربه اي از اين نوع لذت است. بدون لذت، چيزي ياد نمي گيريد. و بدون يادگيري، لذتي در كار نيست. البته لذت بردن از يك تئاتر، امري شخصيست و ممكن است در يك فضا و موقعیّتی یکسان، مخاطبي از تماشاي تئاتري لذت ببرد و ديگري فرسنگ ها از اين لذت دور باشد.
در عصر حاضر ـ عصر رسانه هاي رنگين و شبكه هاي گستردۀ فرامرزي و ماهواره اي، هنرمند تئاتر اگر نتواند به دل مخاطب راه باز كند و ميهمان خرد و انديشه او باشد، در آينده اي نه چندان دور، تئاتر دفاع مقدس و حتّی تئاتر، با بحران مخاطب مواجه خواهد بود.
و در اين مسير بايستي واقع بين بود و كشف علت كرد و زنگ خطرها را جدي گرفت تا با سياستگذاري و برنامه ريزي هاي مناسب، رفع بحران شود. يكي از راه كارهاي رسيدن به قلمرو تئاتر دفاع مقدس پر مخاطب، آگاهي و تسلط بر نبض زمانه است. هر عصري كسوت و پوسته خود را مي طلبد.
اكثر آثار نمايشي موفق كه از جذابيت ويژه اي برخوردارند داراي سه خصيصۀ عمده هستند . 1ـ احساس 2ـ صميميت 3ـ بیداری و شفافيت.
حال، با توجه به مطالب مشروحه در راستاي آسيب شناسي مذکور پيشنهاد مي شود تا در مرحله ي "طرح" با شکستن معيارهاي کليشه شده، مسير تازه اي را بر اين درام قائل شويم؛ از جمله، کاهش نگاه واقع گرايانه به انگيزش هاي متافيزيکي قهرمانان، جابجايي در دايره ي واژگان، جغرافيا و حتي زمان.
مشکل عمده ای که در کارهایی که به این عنوان نوشته و به اجراء در می آید شعار زدگی است، شعار زدگی سَمِّ کشنده ی این فضاست، کسانی که دوست دارند حالا به هر دلیلی به دفاع مقدس بپردازند اما متأسّفانه آن را لمس نکرده اند، محیط جنگ را ندیده اند و یا حدّاقلّ نفهمیده اند، بنابراین از واقعیتهای واقعی جنگ درک درستی ندارند که بتوانند به خوبی انتقال دهند، در نتیجه نمایش ها به شعار زدگی منجر میشود.
دلیل دیگر نداشتن متولی درست و کار بلد در این زمینه است گرچه سازمانها و بنیادهایی سعی میکنند اما یا خیلی محدود عمل میکنند و یا واقعا خودشان محدودند. چرا که تعداد کمی از آثار را تحت پوشش قرار می دهند. به نظر من سند تئاتر دفاع مقدس باید از دست چند نفر خارج شود و محدود نباشد.
تئاتر مقاومت، به دليل کليشه شدن در محتوا و نيز به تبع آن، محدوديت در نياز دراماتيک کاراکتر اصلي، که او خود، کليشه زده است و در طرح نيز محدود شده است، لذا اين محدوديت باعث عدم کارکرد کامل و واقعي محتوايي گرديده است و غالب اين آثار فاقد آشنا زدايي، تعليق و جذابيت لازم چه براي مخاطب و چه براي گروه هاي اجرايي توانمند تر است.
پيشنهاد مي گردد در ادامه ي راه، پژوهش بر " طرح " و " کاراکتر " از اين منظر صورت پذيرد، تا هر چه بيشتر به کاربردي شدن اين مفاهيم نه فقط براي عرصه ي تحليل، بلکه براي هنرمندان تئاتر مقاومت نزديک شويم.
باید به مسئولان امر متذکّر شویم که در برنامهريزيهاي کلان که براي تئاتر انقلاب و دفاع مقدس ترسيم شده است، تلاش کنند تا در زمينه ادبيات نمايشي و ضعفهايي که در اين زمينه وجود دارد، چشمانداز خود را بر اساس توليدمحوري با نگاه به ادبيات نمايشي و تبديل ادبيات جنگ، به ادبيات نمايشي متمرکز نمایند.
در نقل و بيان يك موضوع نمايش در آغاز نبايد موضعگيري خاصي صورت گيرد. در قالبهاي تعريف شده اصول تئاتري و دراماتيكي بايد دو گروه در يك تعادل و برابر با يكديگر ارائه شوند تا در جريان اجراء، مخاطب به خير و شر بودن دو طرف و شخصيت ارائه شده آگاه شود. اين در حاليست كه در تئاتر دفاع مقدس، خير و شر بودن دو طرف متخاصم از ابتدا مشخص است و اين امر نميتواند از لحاظ دراماتيكي چندان اغناء كننده باشد چرا كه در دفاع مقدس اين تعريف به وضوح آمده است كه نوع دفاعي كه شكل گرفته و تعريف ميشود، مقدس بوده و گروهي كه در مقابل آن قرار دارد شر و پليدند. اين عنوان، نويسنده را خلع سلاح كرده و مخاطب در آغاز ميداند كه كدام طرف متخاصم، خير و كدام شر است و در نتيجه تماشاي آن جذابيت زيادي براي مخاطب در راستاي دانستن انتها و نتيجه تئاتر ندارد. در اين گونه تئاتر نميتوان هيچ يك از مشكلات جنگ و كساني را كه در آن حضور داشتند را به چالش كشيد و فضاي دراماتيكي ايجاد كرد.
در تئاترهاي دفاع مقدس بايد هميشه خوبيهاي آدمهاي جنگ خود را گفت بنابراين نتيجه از ابتدا معلوم است پس نميتوان جذابيت زيادي براي آن متصور شد. بنابراین در یک کلام، باید اوّل نگاه واقع بینانه داشته باشیم تا بتوانیم تئاتری بسازیم که بیداری مخاطب را به همراه داشته باشد.
هومن شهرستانی ـ ۱۶/۱۰/۱۳۹۰